سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

تعطیلات عیدفطر 1402

پنجشنبه صبح خاله اومد دنبالمون رفتیم خونه بابایی، این چند وقت همش منتظر بودی گوجه سبز بیاد تا بابایی گوجه سبز بخورید نمیدونم چه تصویر زیبایی از این اتفاق از سالهای پیش تو ذهنت بود که دوست داشتی دوباره تکرار بشه، برات گوجه سبز برداشتم که بابایی به عمو عباس زحمت نده برای خرید چون هنوز توان رانندگی و بیرون رفتن از خونه رو نداره و زحمت خریدهای روزانشون با عمو عباس مهربونه خلاصه  با کلی وسیله برای یک روز اقامت راهی خونه بابایی شدیم. عصری بعد ازکلاس زبانت بابایی پنجره آشپزخونه رو باز کرد و پیشت ایستاد تا با تفگت به هواپیماها تیر بزنی، شبهم که مامانی میخواست زباله ها رو ببره گفتی منم میام، بابایی هم گفت منم باهاتون بیام که تنها نباشید از او...
4 ارديبهشت 1402
1